هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، بیانگر درد فراق و اشتیاق به وصال معشوق است. شاعر از زلف معشوق، اشکهای بیپایان، تیرهای نگاه و وعدههای او سخن میگوید و از بلای عشق که از آسمان بر سرش نازل شده، شکایت دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۱۷۹
دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد
بی دُر وصل توام اشک به دریا آمد
گفته بودی که بپرهیز ز تیر نظرم
چون نرفتیم پیِ گفت تو برما آمد
آب را از نظر انداخت روان مردم چشم
سوی او مژدهٔ خاک قدمت تا آمد
کلک نقّاش قدر چون صور حُسن کشید
ز آن میان نقش دهان تو چه گویا آمد
ای خیالی گله از شیوهٔ آن چشم مکن
این بلاها همه بر ما چو ز بالا آمد
بی دُر وصل توام اشک به دریا آمد
گفته بودی که بپرهیز ز تیر نظرم
چون نرفتیم پیِ گفت تو برما آمد
آب را از نظر انداخت روان مردم چشم
سوی او مژدهٔ خاک قدمت تا آمد
کلک نقّاش قدر چون صور حُسن کشید
ز آن میان نقش دهان تو چه گویا آمد
ای خیالی گله از شیوهٔ آن چشم مکن
این بلاها همه بر ما چو ز بالا آمد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.