هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی شدید به معشوق سخن میگوید. او از زلف معشوق، غم عشق، و رنجهای ناشی از آن یاد میکند و عقل را در برابر عشق ناتوان میداند. همچنین، شاعر از جفاهای معشوق و تأثیر عمیق نگاه او بر دلش میگوید.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و جفاهای معشوق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۸۰
دل در آن زلف شد و روی دل افروز ندید
وه که هیچ از سر زلف تو کسی روز ندید
وقت دل گرم نشد تا ز غم عشق نسوخت
عود خوشبوی نشد تا الم سوز ندید
خویش را بر صف عشاق زدن کام دل است
عقل را عشق در این معرکه فیروز ندید
دیده استاد تر از چشم تو در دور قمر
هندوی عربده جوی ستم آموز ندید
تا خیالی طرف غمزهٔ شوخ تو گرفت
چه جفاها که از آن ناوک دلدوز ندید
وه که هیچ از سر زلف تو کسی روز ندید
وقت دل گرم نشد تا ز غم عشق نسوخت
عود خوشبوی نشد تا الم سوز ندید
خویش را بر صف عشاق زدن کام دل است
عقل را عشق در این معرکه فیروز ندید
دیده استاد تر از چشم تو در دور قمر
هندوی عربده جوی ستم آموز ندید
تا خیالی طرف غمزهٔ شوخ تو گرفت
چه جفاها که از آن ناوک دلدوز ندید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.