هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید و با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند ماه، شمع، دریا و صدف، احساسات خود را بیان میکند. او از درد عشق و اشکهایش میگوید و آرزو میکند که عمر گذشته بازگردد. در پایان، اشارهای به غمزههای معشوق دارد که مانند تیری به قلبش مینشیند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۸۱
دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از که دید
جانب رویش اشارت کرد شمع و لب گزید
در صفات گوهر سیراب دندان صدف
چون دهن بگشاد از گفتار او دُر می چکید
کاکل و زلفش سیه کاری عجب از سر نهد
در سیاست گرچه این را بست و آن را سر برید
آه درد انگیز را از آتش دل فاش کرد
لاجرم زاین گرم نرمی باید او را برکشید
تا که عمر رفته بر من باز گردد ساعتی
دل ز پی فریاد می کرد و سرشکم می دوید
چون ز مژگانش خیالی ناوکی کرد التماس
غمزهٔ او هردمی فرمود گفت از من رسید
جانب رویش اشارت کرد شمع و لب گزید
در صفات گوهر سیراب دندان صدف
چون دهن بگشاد از گفتار او دُر می چکید
کاکل و زلفش سیه کاری عجب از سر نهد
در سیاست گرچه این را بست و آن را سر برید
آه درد انگیز را از آتش دل فاش کرد
لاجرم زاین گرم نرمی باید او را برکشید
تا که عمر رفته بر من باز گردد ساعتی
دل ز پی فریاد می کرد و سرشکم می دوید
چون ز مژگانش خیالی ناوکی کرد التماس
غمزهٔ او هردمی فرمود گفت از من رسید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.