هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد فراق و عشق سخن می‌گوید. شاعر از درد جدایی و اشتیاق به معشوق می‌نالد و با تصاویری مانند زلفِ معشوق و لبِ لعلش، احساسات خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به دیوانگی عشق و تأثیر آن بر عقل دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.

شمارهٔ ۲۱۳

گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان برد
خواهیم سبک درد سر خود ز جهان برد

در حلقهٔ دیوانه وشان عقل نمی رفت
زنجیر سر زلف تواش موی کشان برد

تا زلف تو چوگان معنبر به کف آورد
بند کمرت گوی لطافت ز میان برد

سرچشمهٔ حیوان به هزار آب دهن شست
و آنگاه حدیث لب لعلت به زبان برد

گفتم که خیالی چو به زاری ز جهان رفت
در سینه غمت برد، به خود گفت که جان برد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.