۱۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۸

گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کشید
به ز ناز سرو کز باد هوا باید کشید

با وجود قامتت سوسن ز رعنائی و لطف
گر کند دعوی زبانش از قفا باید کشید

ما اگر مشگ ختا گفتیم زلفت را به سهو
تو کریمی عفو بر فکر خطا باید کشید

گر بپرسند از پریشان حالی ما روز حشر
سر چو زلفت از خجالت زیر پا باید کشید

تا خیال قدّ و رخسارش خیالی در دل است
منّت شمشاد و ناز گل چرا باید کشید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.