هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد و رنج عشق سخن می‌گوید، جایی که چشم معشوق گاه با نیش غم دل را می‌درد و گاه با قد بلندش سرو را به شوخی به چالش می‌کشد. شاعر از دل‌بستگی به معشوق و رنج‌های عشق می‌نالد و از این می‌گوید که عشق او را همچون درویشی نگه می‌دارد، با وجودی که خود را سلطان می‌پندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۲۷

گهی چشمت به نیش غم دلم را ریش می دارد
گهی قدّت به شوخی سرو را پا پیش می دارد

دلی دارم پیِ قربانیِ چشمت چه باید کرد
مرا با شیوه یی آن ترک کافر کیش می دارد

همه شب شمع را بر رغم من دل ز آن همی سوزد
که آن کم عمر را از خود غم من بیش می دارد

دلم با عشق از آن دعویّ خویشی می کند هردم
که آن بیگانه رو ما را از آنِ خویش می دارد

ز عشق این بس نشانِ سلطنت مسکین خیالی را
که خود را از کمال سلطنت درویش می دارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.