۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۸

گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد
بود که شاخ امل میوهٔ مراد دهد

اگر ز پردهٔ گِل گُل جمال ننماید
ز لطف چهرهٔ نو رفتگان که یاد دهد

مگر که چارهٔ کارم همو کند ورنه
ز جور او به که نالم مرا که داد دهد

به آب باده نشان آتش ستم ز آن پیش
که خاکِ هستیِ ما را فلک به باد دهد

امید قرب خیالی به سعی ممکن نیست
مگر ز عین عنایت خدا گشاد دهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.