۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۵

مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواهد شد
چو شمع این راز پنهانم تو را روشن نخواهد شد

به سعی غمزه و ابرو مکن تاراج ملک دل
که تدبیر چنین کاری به مکر و فن نخواهد شد

کسی کاو همچو ابراهیم ننهد پای در دعوی
به معنی آتش محنت بر او گلشن نخواهد شد

به اول تا نخواهد شد ز خود بیرون دل ریشم
حریم کعبهٔ کوی تواش مسکن نخواهد شد

همان بهتر که در بازی خیالی سر به تیغ او
که حکم قاطع است این دِین و از گردن نخواهد شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.