۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۸

مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو سازد
عجب گر با چنین خوبی خدا اسباب او سازد

برآنم بعد از این کز رو برانم اشک را هر دم
وگرنه زود باشد کاو مرا بی آبرو سازد

هنوزم دست بر سر باشد از ذوقِ می لعلت
اگر بعد از اجل دوران زخاک من سبو سازد

مرا وقتی رسد در حلقهٔ زلف تو پیچیدن
که فکرِ آن میان از لاغری چون تار مو سازد

خیالی را مکن منع از حدیث آن لب شیرین
که طوطی را تمنّای شکر بسیار گو سازد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.