۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۲

ناز مه جز به همین نیست که نوری دارد
ورنه با مهر رخت نسبت دوری دارد

تا بر ابروی تو پیوست دل گوشه نشین
به حضور تو که پیوسته حضوری دارد

گوشهٔ خاطر عاشق ز هوای رخ توست
همچو فردوس سرایی که سروری دارد

راستی هرکه کند نسبت قدّ تو به سرو
هیچ شک نیست که در عقل قصوری دارد

با خیالی ز جفا هرچه کند معذور است
یار، زیرا که جوان است و غروری دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.