هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و ارادت خود به شخصی روحانی و شریف سخن می‌گوید. او از آرامش و شفایی که این شخص به او می‌دهد، سخن می‌گوید و خود را غلام و خدمتگزار او می‌داند. شاعر همچنین از زیبایی و جذابیت این شخص و تأثیر عمیق او بر خودش صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن به دلیل استفاده از مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی، نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق و ارادت ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد و نیاز به تفسیر و توضیح داشته باشد.

غزل ۶۱۲

جمعی که تو در میان ایشانی
زآن جمع به در بود پریشانی

ای ذات شریف و شخص روحانی
آرام دلی و مرهم جانی

خرم تن آن که با تو پیوندد
وآن حلقه که در میان ایشانی

من نیز به خدمتت کمر بندم
باشد که غلام خویشتن خوانی

بر خوان تو این شکر که می‌بینم
بی فایده‌ای مگس که می‌رانی

هر جا که تو بگذری بدین خوبی
کس شک نکند که سرو بستانی

هرک این سر دست و ساعدت بیند
گر دل ندهد به پنجه بستانی

من جسم چنین ندیده‌ام هرگز
چندان که قیاس می‌کنم جانی

بر دیده من برو که مخدومی
پروانه به خون بده که سلطانی

من سر ز خط تو بر نمی‌گیرم
ور چون قلمم به سر بگردانی

این گرد که بر رخ است می‌بینی
وآن درد که در دل است می‌دانی

دودی که بیاید از دل سعدی
پیداست که آتشیست پنهانی

می‌گوید و جان به رقص می‌آید
خوش می‌رود این سماع روحانی
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۶۱۱
گوهر بعدی:غزل ۶۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.