۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۶

آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش
دم زد از روی تو آیینه نظر کردیمش

اشک رازِ دل غم دیده به مردم می گفت
بود نامحرم از این خانه به در کردیمش

تا دگر پیش رخت خیره نخندد گل سرخ
در چمن دوش به یک خنده دگر کردیمش

چشمت از حال دل بی خبران واقف نیست
گرچه از حال دل خویش خبر کردیمش

شب چو شد رنجه به دشنام خیالی سگ او
ما به اخلاص دعاهای سحر کردیمش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.