هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و نگاه نکردن معشوق به خود می‌نالد. او از مقایسه‌های ناعادلانه و رفتارهای ناپسند معشوق شکایت دارد و در عین حال، زیبایی‌های معشوق را ستایش می‌کند. همچنین، شاعر از رقیب خود گله می‌کند که بی‌جهت باعث رنجش او شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی پیچیده است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۶۹

اشکِ چشم من که جان نقد روان می خواندش
دیده جرمی دید از آن رو از نظر می راندش

سرو لاف سرفرازی می زند قدّت کجاست
تا روان برخیزد از جا و ز پا بنشاندش

مشگ اگر گوید که با زلف تو می مانم خطاست
چون خطایی گوید از زلفت عجب گرماندش

باز بی جرم از من مسکین رقیب فتنه جوی
رنجشی دارد ندانم تا چه می رنجاندش

ای ملامتگوی آخر با خیالی هر نفس
وصف آن بدخو چه می گویی نکو می داندش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.