۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۶

کجاست ساغر می تا به گردش آرندش
که عمر رفت و حریفان در انتظارندش

به حلقه یی که حساب سگان او گذرد
رقیب کیست که باری کسی شمارندش

دلم ز طرّه خوبان چگونه سر پیچد
چو ساعتی به سرِ خود نمی گذارندش

سرشک گر همه بگذشت بهر خاک درت
گذشته یی ست که با خاک می سپارندش

به روی تو گل از آن دم که خودفروشی کرد
ببین که بسته به بازار می برآرندش

چو نیست پیش بتان عزّتی خیالی را
به خواریی چه شود گر عزیز دارندش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.