هوش مصنوعی: شخصیت‌های شعر مانند شمع، پروانه، غنچه و گل، احساسات عاشقانه و غمگین خود را بیان می‌کنند. شمع از سوختن دل برای پروانه می‌گوید، غنچه نگران نقش دهان معشوق است و گل از زیبایی معشوق خجل می‌شود. عاشق از بی‌خبری از راز زیبایی معشوق می‌نالد و اشک‌هایش بر خاک درگاه او می‌ریزد. در پایان، شاعر از مشکل عشق می‌پرسد و پاسخ می‌شنود که مشکل عشق حل‌ناشدنی است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۸۵

شمع می گفت به پروانه شبی در محفل
که مرا نیز بر احوال تو می سوزد دل

سرورا در غم هجر تو ز بس گریه و آه
عمر بر باد شد و پای فرو رفت به گل

غنچه بر نقش دهان تو به ده دل نگران
گل سیراب ز روی تو به صد روی خجل

عاشق صورت مطبوع تو را نیست خبر
کز چه آب است و چه گِل صورت خوبان چگل

اشک بر خاک درت می رود و دارم چشم
کز درِبار تو محروم نگردد سایل

گفتم از مشکل عشق تو خیالی به فسون
جان تواند که بَرَد؟ گفت چه دانم مشکل
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.