هوش مصنوعی:
شاعر در این اشعار از عشق و ارادت به معشوق سخن میگوید و آرزوی نزدیکی به او را دارد. او از ناکامیهای عاشقانه میگوید و امیدوار است روزی بخت یارش شود تا از هوای معشوق رها گردد. همچنین، اشارهای به خاک کف پای معشوق و ارزش آن دارد و آرزو میکند که بتواند حتی به پای سگ معشوق نزدیک شود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند «پای سگ معشوق» نیاز به درک ادبی و فرهنگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر قابل درک است.
شمارهٔ ۲۹۱
خیزید تا ز خاک درش درد سر بریم
یعنی گرانیِ خود از این خاکِ در بریم
سودای ما به زلف بتان راست چون نشد
آن به که رخت خویش از اینجا به در بریم
آیا کجاست دیده وری تا به حضرتش
پیش آوریم نقد نیاز و نظر بریم
آن روز بخت سوی درش رهبری کند
کز سر هوای روضه به کلّی به در بریم
هر جا نشان خاک کف پای او بوَد
ای دیده سعی کن که به دامن گهر بریم
پای سگش بگیر خیالی و سر بنه
تا یک دو روز در قدم او به سر بریم
یعنی گرانیِ خود از این خاکِ در بریم
سودای ما به زلف بتان راست چون نشد
آن به که رخت خویش از اینجا به در بریم
آیا کجاست دیده وری تا به حضرتش
پیش آوریم نقد نیاز و نظر بریم
آن روز بخت سوی درش رهبری کند
کز سر هوای روضه به کلّی به در بریم
هر جا نشان خاک کف پای او بوَد
ای دیده سعی کن که به دامن گهر بریم
پای سگش بگیر خیالی و سر بنه
تا یک دو روز در قدم او به سر بریم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.