هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از تسلیم شدن در برابر عشق، امید به دیدار معشوق، و رنج‌های شب‌های دوری می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به دیوانگی عشق و از دست دادن عقل در این راه دارد. در نهایت، شاعر بیان می‌کند که با وجود همه رنج‌ها، خاطرش را با عشق معشوق آرام کرده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند رنج عشق و دیوانگی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۹۹

ما به اوّل ستم زلف تو را خوش کردیم
بعد از آن بر سر کوی تو فروکش کردیم

به امیدی که خیالت قدم آرد روزی
خانهٔ دیده به خونابه منقّش کردیم

گرم رو شمع از آن شد که به مردی پاداشت
گرچه شبهای غمت بر سرش آتش کردیم

ما و دیوانگی عشق، چو سرمایهٔ عقل
در ره سلسله مویان پریوش کردیم

ای خیالی دگر از محنت ایّام چه غم
چون به اقبال غمش خاطر خود خوش کردیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.