هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید و درد فراق و اشتیاق دیدار را بیان می‌کند. او از رنج‌های عشق و خون دل خوردن می‌گوید، اما در عین حال، به امید دیدار معشوق و لذت‌های آن دلخوش است. شاعر از زیبایی‌های معشوق و تأثیر آن بر خود سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که درد فراق با دیدار معشوق تسکین یابد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیدهٔ ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

شمارهٔ ۳۰۸

من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم
خون دل می خورم و در خور صد چندینم

دورم از دولت دیدار تو و نزدیک است
که ببینم رخ مقصود و چنین می بینم

زآن چو نافه خوشم از همدمی خون جگر
که نسیمی ست ز زلفت نفس مشگینم

پیش از آن دم که گریبان درم از غصّه چو گل
دامن آن به که ز خود غنچه صفت برچینم

گرم پرسیِّ توام سوخت چه باشد ای دوست
که زمانی ببری دردسر از بالینم

گر نباشد سبب اشعار خیالی که برد
پیش آن خسرو خوبان سخن شیرینم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.