۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۱

ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من
شمع را سوخت دل از غصّه چراغش روشن

سر نه پیچم ز رضای تو اگر تیغ زنی
چه کنم گر ننهم حکم خدا را گردن

نیست در دور تو بی نالهٔ زار آن سر کو
خوش بود موسم گل نغمهٔ مرغان چمن

هرکه لعل لب سیراب تو را بد گوید
گرهمه چشمهٔ خضر است که خاکش به دهن

گر نخواهی که چو گل چاک شود پیرهنت
بی گناهی نکش از دست خیالی دامن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.