۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۲

ای مهر تو انیس دل ناتوان من
ذکر لب و دهان تو ورد زبان من

تا نام تو شنید و نشان تویافت دل
دیگر اثر نیافت ز نام و نشان من

از لوح خاطرم نرود نقش مهر تو
بعد از اجل که خاک شود استخوان من

دل سوخت زاین حسد که چرا صرف می شود
جز نقد جان من به فدای تو جان من

کس را وقوف نیست بجز نی ز همدمان
کز دست هجر کیست نفیر و فغان من

گفتم تن خیالی مسکین چو موی چیست
در تاب رفت و گفت ز فکر میان من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.