۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۳

با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من
هردم گل وفایش می روید از گِل من

فردا که در حسابی آید حصول هرکس
جز رنج و غصّه نبوَد از عشق حاصل من

از سرّ غیب عمری جستم نشان و آخر
در نقطهٔ دهانش حل گشت مشکل من

گفتم که بر دل من چندین جفا مکن، گفت
چندین مگوی آخر من دانم و دل من

آن لحظه با خیالی مقصود رخ نماید
کآیینهٔ جمالش باشد مقابل من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.