هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی به معشوق سخن میگوید. او از زیباییهای معشوق مانند لبهای یاقوتگونه و موهای کمندیش میگوید و احساسات خود را با اشک و گوهر مقایسه میکند. شاعر همچنین از رنجهای عشق و نگاه معشوق که باعث کشته شدن مردم میشود، یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین برخی از تصاویر شعری مانند 'کشته شدن مردم' توسط نگاه معشوق ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۳۱۴
به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن
حکایت لب لعل تو را به آب دهن
مرا سرشک ز گوهر چنان توانگر ساخت
که غیر تیغِ تو قرضی نماند بر گردن
ز بس که شیوهٔ چشم تو کُشت مردم را
کمند زلف تو در خون همی کشد دامن
ز چهره پرده برافکن که شمع مجلس را
ز روی حسن به هر مجمعی تویی سرکن
به دوست عرضه ده ای اشک حال تیرهٔ ما
کنون که بر دراو هست آب تو روشن
همین که دل ز خیالی که....
به ناز چشم تو گفتا خبر ندارم من
حکایت لب لعل تو را به آب دهن
مرا سرشک ز گوهر چنان توانگر ساخت
که غیر تیغِ تو قرضی نماند بر گردن
ز بس که شیوهٔ چشم تو کُشت مردم را
کمند زلف تو در خون همی کشد دامن
ز چهره پرده برافکن که شمع مجلس را
ز روی حسن به هر مجمعی تویی سرکن
به دوست عرضه ده ای اشک حال تیرهٔ ما
کنون که بر دراو هست آب تو روشن
همین که دل ز خیالی که....
به ناز چشم تو گفتا خبر ندارم من
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.