هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. شاعر از جفاهای معشوق، رسوایی، غم و نادیده گرفته شدن مینالد، اما در عین حال به عشق خود پایبند است و از غیرت و احساسات خود دفاع میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و پیچیدهای است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار بوده و ممکن است با احساسات آنان همخوانی نداشته باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی قدیمی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.
شمارهٔ ۳۳۶
گهی دل می خورد خونم گه از راه جفا دیده
همین باشد کمال بی رهی ای دل تو بادیده
ز رسوایی نیندیشم کنون کز غم برون انداخت
حدیث دیده ام را گریه و راز مرا دیده
تو قدر خاک پای خود بپرس از مردم چشمم
نه زآن مردم که روشن می کنند از توتیا دیده
اگر نادیده رویت را به مه نسبت کند چشمم
مکن عیبش که بدخویی سیه روی است نادیده
از این غیرت نمی خواهد خیالی دیده را روشن
که می سازد خیالت را به مردم آشنا دیده
همین باشد کمال بی رهی ای دل تو بادیده
ز رسوایی نیندیشم کنون کز غم برون انداخت
حدیث دیده ام را گریه و راز مرا دیده
تو قدر خاک پای خود بپرس از مردم چشمم
نه زآن مردم که روشن می کنند از توتیا دیده
اگر نادیده رویت را به مه نسبت کند چشمم
مکن عیبش که بدخویی سیه روی است نادیده
از این غیرت نمی خواهد خیالی دیده را روشن
که می سازد خیالت را به مردم آشنا دیده
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.