۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۱

ای اشک مرا از سر کویش خبری گوی
ز آنروی که بسیار دویدی تو در این کوی

هرچند که گل از طرف حُسن به برگ است
او نیز کم است از رخ خوب تو به صد روی

غم نیست ز دشنام رقیبان چو نهانی
بسیار نظرهاست سگت را به دعاگوی

گویم صفت نکهت زلف تو و لیکن
ترسم که از این قصّه برد باد صبا بوی

گر غارت دلها کند آن طرّه خیالی
با او بدر آویز از اینها سر یک موی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.