۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۹

ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری
کار من ساز اگر روی به کاری داری

بارده در حرم وصل، تهی دستان را
ما اگر هیچ نداریم توباری داری

باتو دارند همه عهد و قراری لیکن
تا از این جمله تو خود با که قراری داری

خاک شد در ره تسلیم سرِ ما و هنوز
بر دل از رهگذر ما توغباری داری

ای خیالی ورق چهره به خون ساز نگار
گر به خاطر هوس روی نگاری داری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.