۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۲

ای گل از روی تو آموخته خندان رویی
دهنت آب شکر برده به شیرین گویی

عادت غمزهٔ فتّان تو عاشق کشتن
شیوهٔ نرگس جادوی تو مردم جویی

اگر ای اشک بر آن خاک درت آبی هست
دم به دم چهره به خون از چه سبب می شویی

طرفه حالی ست که بربوی تو مرغان چمن
سر به سر مست و خرابند و تو گل می بویی

گفتمش گر ز لب لعل تو بوسی طلبم
بر دهانم نزنی گفت تو خود می جویی

اگرت چیز دگر نیست خیالی غم نیست
همه عمرت شرف این بس که سگ این کویی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.