هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از زبان عاشقی است که از جمال و فریبندگی معشوق سخن می‌گوید. او از تاثیرات سحرآمیز نگاه و موهای پریشان معشوق بر دل‌ها می‌گوید و درد فراق و عشق نافرجام را به تصویر می‌کشد. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا، مانند مقایسه زلف معشوق با قلاب و دل عاشق با ماهی، عمق احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عارفانه پیچیده است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۵

چشم تو بربست از فسون بر خلق راه خواب را
زلفت پریشان میکند جمعیت احباب را

گفتم دل سودائیم دارد دوا بگشود لب
گفتا نه بینی در شکر پرورده ام عناب را

می نغنود شب تا سحر چشمم زهجرت ای پسر
کی خواب آید در نظر افتاده در غرقاب را

زلفت بهر جامی کشد دل در هوایش میرود
ناچار ماهی می رود تا می کشد قلاب را

آبی که اسکندر نخورد چندان کش از پی دستبرد
من جسته ام در آن دهان آن گوهر نایاب را

شب بر سر کوی تو من گویم زهر بابی سخن
شاید که با صد مکر و فن خواب آورم بواب را

در حقه نافش اگر گمشد دلم عیبم مکن
هم نوح کشتی بشکند بیند گر این گرداب را

من در آن چاه ذقن افتاده ام ایسیمتن
کزدام تو نبود گریز ایشوخ شیخ وشاب را

آشفته از آن تار مو در بزم تا کی گفتگو
آخر پریشان میکنی جمعیت اصحاب را
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.