۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲

گر این کرشمه بود آن نگار ترسا را
سزد که سجده کم بعد از این کلیسا را

کشان کشان زحرم شیخ را بدیر آرد
دهد چه تاب خم طره چلیپا را

بحی چه جلوه کند با جمال جان افزا
بعشوه سازد مجنون خویش لیلا را

بمصر اگر گذرد با لب شکر افشان
زمهر یوسف دل برکند زلیخا را

به پرده دل وامق خیالش ار گذرد
زخویشتن طلبد عذر عشق عذرا را

زعکس رویش یک پرتو آتش موسی
زلعل اوست دم جان فزا مسیحا را

شکست رونق اسلام ابروان کجش
چو ذوالفقار دو سرپشت خیل اعدا را

چو ذوالفقار همان تیغ آبدار که بود
بکف بروز دغا شیر دشت هیبحا را

علی وصی رسول آنکه در صباح غدیر
نبی بشأنش فرمود کنت مولا را

از آن زمان که زمین حرم شدش مولد
شرق بگنبد خضراست سطح غبرا را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.