هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد فراق و جفای معشوق است. شاعر از نشناخته شدن قدر دلش توسط معشوق شکایت دارد و از جفاهای او می‌نالد. در عین حال، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند خانهٔ حق و خاک نجف دارد و از درمان دردها توسط معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی نیاز به درک عمیق‌تری از ادبیات فارسی دارد.

شمارهٔ ۳۵

ای رفته و نشناخته قدر دل ما را
باز آی که مردیم زهجر تو خدا را

هر روزه جفا کردی و گفتی که وفا بود
طفلی زوفا فرق نکردی تو جفا را

گردد بجفای تو گرفتار ادیبت
کاداب وفا هیچ نیاموخت شما را

دل خانه حق است خرابش چه پسندی
غم نیست که نشناخته ی خانه خدا را

بختم نشود یار که روی تو ببینم
در منزل خورشید کجا بار سها را

درد از تو و درمان زتو بهر چه طبیبا
در دم بفرستی و کنی منع دوا را

آشفته نگفتم که مکن رخنه بمویش
کاشفته کنی همچو خود آنزلف دو تا را

در مذهب ما خاک نجف آب حیات است
گو خضر طلبکار بود آب بقا را

بر عرض تفاخر کند ار خاک تو شاید
زیرا که در او خانه بود شیر خدا را
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.