هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از یافتن شراب معنوی، عشق الهی، و راههای رسیدن به حقیقت سخن میگوید. او از مفاهیمی مانند میگساری معنوی، عشق به معشوق حقیقی، و گذر از دنیای مادی به عالم روحانی یاد میکند. همچنین، اشارههایی به شخصیتهای مذهبی مانند علی(ع) و مفاهیم صوفیانه مانند منصور حلاج دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی اشارات به مینوشی و مفاهیم صوفیانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۳۸
بیا ساقی شراب خوشگواری کرده ام پیدا
شراب خوشگوار بیخماری کرده ام پیدا
زرنج باده دوشین حریف اردردسر دارد
بمیخانه حریف می گساری کرده ام پیدا
شکست ار تار مطرب یا که مزمارش نمیخواند
بقانون دگر در پرده تاری کرده ام پیدا
اگر صیاد ما را عار باشد از شکار ما
برای صید دلها جانشکاری کرده ام پیدا
دلا با مسافر شو ازین کشور بکش مفرش
کزین عالم برون شهر و دیاری کرده ام پیدا
خزان چندانکه میخواهد بتازد اسب در گلشن
برای خویشتن من نوبهاری کرده ام پیدا
بیا یعقوب خاک راه یوسف را بکن سرمه
که من این توتیا را از غباری کرده ام پیدا
اگر گم کرده ی قاتل بیا ای کشته پیش من
که خونت را من از دست نگاری کرده ام پیدا
نخواهم برد منت من زعطاران پی نافه
که من آهوی چین در مرغزاری کرده ام پیدا
رقیب زشت خو باید که باشد پاسبان او
برای حفظ گلشن طرفه خاری کرده ام پیدا
اگر تو حرف حق گفتی و راز از خلق ننهفتی
شدی منصور و از بهر تو داری کرده ام پیدا
سخن بی پرده گو آشفته از زاهد چه میترسی
که من سر خدا را پرده داری کرده ام پیدا
علی داماد پیغمبر در او سر خدا مضمر
که از نسلش شه گلگون سواری کرده ام پیدا
شراب خوشگوار بیخماری کرده ام پیدا
زرنج باده دوشین حریف اردردسر دارد
بمیخانه حریف می گساری کرده ام پیدا
شکست ار تار مطرب یا که مزمارش نمیخواند
بقانون دگر در پرده تاری کرده ام پیدا
اگر صیاد ما را عار باشد از شکار ما
برای صید دلها جانشکاری کرده ام پیدا
دلا با مسافر شو ازین کشور بکش مفرش
کزین عالم برون شهر و دیاری کرده ام پیدا
خزان چندانکه میخواهد بتازد اسب در گلشن
برای خویشتن من نوبهاری کرده ام پیدا
بیا یعقوب خاک راه یوسف را بکن سرمه
که من این توتیا را از غباری کرده ام پیدا
اگر گم کرده ی قاتل بیا ای کشته پیش من
که خونت را من از دست نگاری کرده ام پیدا
نخواهم برد منت من زعطاران پی نافه
که من آهوی چین در مرغزاری کرده ام پیدا
رقیب زشت خو باید که باشد پاسبان او
برای حفظ گلشن طرفه خاری کرده ام پیدا
اگر تو حرف حق گفتی و راز از خلق ننهفتی
شدی منصور و از بهر تو داری کرده ام پیدا
سخن بی پرده گو آشفته از زاهد چه میترسی
که من سر خدا را پرده داری کرده ام پیدا
علی داماد پیغمبر در او سر خدا مضمر
که از نسلش شه گلگون سواری کرده ام پیدا
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.