۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹

برفکن از بدن دلا زرق سیه پلاس را
آینه شو که تا بری لذت انعکاس را

زاهد و میگسار را نیک شناخت پیر ما
شیخ زمانه گو بنه کسوت التباس را

قامت تو کجا سزد خلعت اتحاد را
تا نکنی زتن برون عاریتی لباس را

نیست قیاس و وهم را راه بعشق سرمدی
گو بحکیم بشکند آینه قیاس را

ساقی میکشان بده مرهم قلب خستگان
تا که زکیمیای می زر کنم این نحاس را

پنج حواس وقف شد بر لب و چشم و زلف و خط
جادوی خمسه کزفسون پنج کند حواس را

رایض مدح شاه را توسن طبع رام شد
تا چو فرس بزین کشم حکمت بوفراس را

آشفته بر فلک پای گذاری از شرف
بوسه زنی بخاک اگر شاه فلک اساس را

ساقی بزم لم یزل مظهر شاهد ازل
دست خدا که بر درش ره نبود هراس را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.