هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان شاعری بیان می‌شود که دلش در آتش عشق می‌سوزد و از شدت احساسات درونی خود رنج می‌برد. او از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که حتی پشه‌های وادی عشق را به هما تبدیل می‌کند. شاعر از معشوق خود می‌خواهد که مانند نوح او را نجات دهد و از عذاب عشق رهایی بخشد. همچنین، او به پیر مغان و میخانه اشاره می‌کند که نماد عرفان و درک عمیق از عشق الهی هستند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های غنی و مفاهیم فلسفی نیاز به درک بالاتری دارد.

شمارهٔ ۵۱

سینه شد زآتش دل جلوه گه طور مرا
تا چه آید بدل از این سر پرشور مرا

دیده طوفان کند از شعله کانون درون
گو بیا نوح و بخوان فار التنور مرا

پشه وادی عشقم به هما فخر کنان
کند این عشق مخوان زاهد مغرور مرا

وامق ار گرد عذار تو ببیند خط سبز
عذر عذرا نهد و دارد معذور مرا

گر در این دیر خرابم نبود آبادی
کرده معمار غم عشق تو معمور مرا

میکنم پیل بنخجیر گه عشق شکار
گر بصورت نبود جثه عصفور مرا

زاریم پیر مغان دید و جمم کرد بجام
گر چه آشفته ندادند زرو زور مرا

پیر میخانه توحید رضا قبله طوس
که بچشم است زخاک در او نور مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.