هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و هجران سخن می‌گوید. شاعر از درد دوری معشوق و بی‌قراری خود می‌نالد و از زیبایی‌های معشوق مانند چشم‌های سیاه و موهایش یاد می‌کند. همچنین، اشاراتی به صبر در برابر مشکلات و عشق الهی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و سودا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارند.

شمارهٔ ۱۰۱

ای فتنه چشم سیهت راهزن خواب
وی روی تو گلزار جهان را گل شاداب

من شب همه شب از غم دیدار توبیدار
چشمان تو سرمست و تو دایم بشکر خواب

ای آنکه تو را منظر چشمم شده منزل
هشدار که این خانه بود در ره سیلاب

مژگان من آن قصه خونین درون را
بر چهره من نقش همیکرد زخوناب

بر آتش سودای تو دل صبر ندارد
بر نار کجا صبر کند قطره سیماب

وقتست که تا سر بنهم بر سر طوفان
کاندر سر این ورطه صبرم شده نایاب

با مدعی وصل مخوان قصه هجران
آسوده بساحل نشناسد غم گرداب

سودای تو بس نیست همینم کشد آخر
کت وقف رقیبان شده آن لعل چو عناب

آشفته حدیث تو بایجاز نگنجد
کز رشته آنزلف رسا می کشد اطناب

زلفت که کمند شد حبل الله مطلق
شاهنشه آفاق علی فاتح ابواب
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.