هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و دل‌باختگی سخن می‌گوید. او از زیبایی معشوق، زلف سیاه و چشمان فتنه‌انگیز او یاد می‌کند و از درد هجران و اشک‌هایش می‌نالد. همچنین، شاعر به عشق و شور عاشقان اشاره می‌کند و از آشوبی که در کوی یار برپاست سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی برای درک عمیق‌تر دارد.

شمارهٔ ۱۱۴

خون ریخته و بفکر یغماست
آن ترک نگر چه بی محاباست

ای گوهر شب فروز باز آی
کز هجر توام دو دیده دریاست

زان چشم سیاه و حلقه زلف
بربسته ره من از چپ وراست

آن طره زلف و آن بناگوش
یا مارسیه بدست موسی است

زان زلف سیاه ناگزیر است
هر دل که اسیر دام سوداست

هر فتنه که در جهان پدید است
زان غمزه فتنه خیز برجاست

هند و بچه مقیم کوثر
یا خال نشان بلعل گویاست

ترسا بچه چو تو که دیده
کاندر لب او دم مسیحاست

از شور مگس همیشه در شهر
در کوی شکر فروش غوغاست

نبود عجب از هجوم عشاق
کاشوب بکوی یار برپاست

هر جا که چو من صنم پرستی است
آشفته طره چلیپاست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.