۱۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۷

وعده قتلم دهی پیوسته و دشوار نیست
این بود مشگل که گفتارت بود کردار نیست

عشق دل تسخیر کرد و رخت بیرون برد عقل
منزل یار است اینجا خانه اغیار نیست

هست در هر حلقه ی منظور عارف ذکر دوست
عاشقان را فرقی اندر سبحه و زنار نیست

بر نیارم خاستن تا نفخه صور از لحد
گر بدانم در قیامت وعده دیدار نیست

خرقه و دستار چبود دوست را در دست آر
زانکه شرط بندگی در خرقه و دستار نیست

سرخ رومی بینمت زاهد مگر دردی کشی
زانکه این دارو بجز در خانه خمار نیست

نافه مشک من آشفته شکنج زلف اوست
کاین اثر در مشک چین و نافه تاتار نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.