هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، احساسات شاعر را نسبت به معشوق بیان میکند. او از زیباییهای معشوق مانند موهای مجعد، خال هندو، و چشمان فریبنده سخن میگوید و هشدار میدهد که ظاهر فریبنده معشوق ممکن است پنهانکننده حقایقی دیگر باشد. شاعر همچنین از آشفتگی و پریشانی خود به دلیل عشق به معشوق مینالد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه پیچیده و استعارههای ادبی است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند فریبندگی و نیرنگ ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۱۸
مرا سزد که نگنجم چو غنچه اندر پوست
که برشکفت بباغ دلم گل رخ دوست
بناف آهوی چین اندر است نافه مشک
تو را لطیمه عنبر ملازم آهوست
کناره میکند از چشم تر سهی سروم
که گفت سرور و انرا مقام بر لب جوست
چگونه جان برم از چشم تو که از دو طرف
کمند طره زلف و کشاکش ابروست
سواد زلف کجت قبله گاه مشک تتار
به پیش هندوی خال تو غالیه هندوست
شکنج زلف تو مش و رخ تو گل خواندم
نه گل برنگ رخ تو نه مشک را آن بوست
فریب سینه سیمین او مخور ایدل
که زیر سیم سفیدش نهفته آهن و روست
حذر زنرگس جادو فریب جماشش
که سحر و حیله و نیرنگ و فتنه از جادوست
نه هر دلی که پریشان ببینی آشفته
مرا سزاست که آشفته ام زطره دوست
که برشکفت بباغ دلم گل رخ دوست
بناف آهوی چین اندر است نافه مشک
تو را لطیمه عنبر ملازم آهوست
کناره میکند از چشم تر سهی سروم
که گفت سرور و انرا مقام بر لب جوست
چگونه جان برم از چشم تو که از دو طرف
کمند طره زلف و کشاکش ابروست
سواد زلف کجت قبله گاه مشک تتار
به پیش هندوی خال تو غالیه هندوست
شکنج زلف تو مش و رخ تو گل خواندم
نه گل برنگ رخ تو نه مشک را آن بوست
فریب سینه سیمین او مخور ایدل
که زیر سیم سفیدش نهفته آهن و روست
حذر زنرگس جادو فریب جماشش
که سحر و حیله و نیرنگ و فتنه از جادوست
نه هر دلی که پریشان ببینی آشفته
مرا سزاست که آشفته ام زطره دوست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.