هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از حالتی سرمست و شیفته سخن می‌گوید. او از عشق و فتنه‌ای که برپا شده صحبت می‌کند و به می‌و میخانه و پیر مغان اشاره دارد. شاعر از دیدار ماهرویان و تأثیر آن بر دلش می‌گوید و در نهایت به عرفان و رهایی از تعلقات دنیوی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین اشاره به می‌و مستی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۳۴

آمد زدرم خراب و سرمست
شیشه بکف و پیاله در دست

زان فتنه که کرده بود برپا
کردیم هزار سعی و ننشست

از منظر خوب ماهرویان
حاشا که ره نظر توان بست

خون دل ما بخورد چشمت
پرهیز کجا زمی کند مست

ای کوی مغان چه رفعتست این
کت عرش برین بخاک پستست

غیر از در پیر میفروشان
حاشا که مرا در دگر هست

آن پیر طریقت و حقیقت
کش شرع مبین بخانه بنشست

آشفته شوی بدوست ملحق
وقتی که زخویشتن توان رست

از سلسله فارغ است فردا
هر کس که بحلقه تو پیوست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.