هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنج‌های عاشقانه و جدایی سخن می‌گوید. شاعر از درد دل شکسته، ناکامی در عشق و بازی روزگار می‌نالد. در ابیات مختلف، از مفاهیمی مانند تیر عشق، مستی عشق، بت‌پرستی عاشقانه و یادآوری عهد الست استفاده شده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند رنج عشق و مستی نیاز به درک بالاتری از احساسات انسانی دارد.

شمارهٔ ۲۱۸

صیاد زد بتیرم وبالم شکست و رفت
از کثرت شکار ببندم نبست و رفت

با صد نیاز خواستم از وی نشستی
آمد بناز بر سرم و برنشست و رفت

از عقل بس عقال نهادم بپای دل
دستی نمود و رشته عقلم گسست و رفت

نزدیک بود زخم درون به شود که یار
آمد بنوک تیر نظرباز خست و رفت

کردم جگر کباب و زخون درون شراب
خورد آن شراب بامزه گردید مست و رفت

نقش بتان بشستم و شد جلوه گر بتی
آشفته را نمود زنو بت پرست و رفت

مشغول غیر بود که حیدر پدید شد
آورد بازیاد زعهد الست و رفت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.