هوش مصنوعی: این شعر از درد عشق و فراق سخن می‌گوید که درمان‌ناپذیر است و طبیبان از درمان آن عاجزند. شاعر از بی‌وفایی معشوق و رنج‌های عشق شکایت می‌کند و به دنبال چاره‌ای می‌گردد. در نهایت، به امام علی(ع) به عنوان طبیب دل‌های شکسته اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و رنج ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۳۰

یارب این درد که درمان نپذیرد از چیست
وین که بر داغ درون تازه نمک پاشد کیست

عجز دارند طبیبان جهانم زعلاج
لاعلاجم چکنم چاره چه تدبیرم چیست

گر چه نالد دل بیمار بسینه پنهان
نیست یکدل بهمه شهر کز و نالان نیست

عجبی نیست که در هجر تو مردند بسی
عجب آنست که یکتن بفراق تو بزیست

بارها گفتی بنشینم و خونت بخورم
باری ای عهد شکن بر سر پیمانت بایست

مردمان غرقه خونند و زخود بیخبرند
دیده ام گرچه نهان دوش زمردم بگریست

غوطه در خون زند ار چشم بپاداش خطاست
گنهش اینکه بترکان خطائی نگریست

لاف عشقت بود و بوالهوسی آشفته
معنی ار هست بیاور که سراسر دعویست

لاجرم دردیت ار هست روان شو بنجف
که طبیب دل سودازده گان جمله علیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.