هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به موضوعاتی مانند عشق الهی، صبر در رنج، جدایی از معشوق، و بی‌وفایی دنیا می‌پردازد. شاعر از تشبیهات مختلف مانند داستان یوسف و پیر کنعان برای بیان احساسات خود استفاده کرده و عشق را فراتر از عناصر چهارگانه طبیعت می‌داند. همچنین، به نقد صوفیان و فقیهان پرداخته و عشق مطلق را برتر از هوس‌های دنیوی قرار می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی اشارات به مفاهیم صوفیانه و انتقادات اجتماعی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۵۸

تو را که یوسف اندر چه زنخدانست
چه غم که صد چو منت مبتلای زندانست

بدشت عشق زبس تشنه کام گردیدم
سراب دیم و گفتم که آب حیوانست

تو رفتی و نبود بینشم بچشم بصبر
اگر بدیده بود بینشی زانسانست

زعرش میگذرد آهم و بتو نرسید
گرفتم آنکه تو را آستان بکیوانست

دلیل بر ستم و بیوفائی خوبان
حدیث یوسف مصری و پیر کنعانست

نه آب و خاک و نه از آتش و نه از باد است
که عشق اقدس بیرون زچار ارکانست

بعیش خلوت صوفی چو رند شاهد باز
نمود خرقه بمی رنگ و پاکدامانست

فقیه شهر نداند رموز وحدت را
زواجبش چه خبر پای بند امکانست

اگر چه هست فلاطون بمکتب عشقت
ادیبش ار تو نه ای کودک دبستانست

هوس موز زو مگو عشق مطلق است مرا
میان کعبه و بتخانه صد بیابانست

بداغ عشق بسوز و بر طبیب منال
که هر که عاشق او درد عین درمانست

چه غم خوری تو زدیوان حشر آشفته
تو را که نام علی زیب بخش دیوانست

مپیچ در خم زلف بتان کز این سودا
مدام خاطرت آشفته وپریشانست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.