هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از مولانا، عشق و وحدت وجود را با استفاده از استعارههای زیبا مانند شمع و پروانه، گوهر و صدف، و آینه و عکس توصیف میکند. شاعر از جدایی از جمع و رسیدن به یار، عشق الهی، و پاکی روح سخن میگوید و از مفاهیمی مانند تجرد، وحدت، و عشق به عنوان راهی برای شناخت حقیقت استفاده میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از استعارهها ممکن است برای خوانندگان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۲۷۵
مطرب عشق بقانون دگر پرده نواخت
کاندر این بزم مرا بیخبر و بیخود ساخت
شمع ما شاهد عامست ولی پروانه
جان خود سوخ تاز این رشگ که اغیار نواخت
هر کرا دل بیکی هست چه پروا از جمع
چشم بر غیر ندارد کسی از یار شناخت
شمع گوئی به نسیم سحری عاشق بود
زآنکه شب برد بپایان و سحرگه جانباخت
در وحدت زن و بگذر تو زکثرت که مسیح
زتجرد علمی بر سر افلاک افراخت
بسته بودم در چشم و در دل از خوبان
بیخبر خیل نظر در دل و جان اسب بتاخت
عشق برقی شد و در خرمن امکان افتاد
دوست بر جای خودو خانه ز دشمن پرداخت
شکوه زآدم نکنم تا نشوم عاق پدر
گرچه از جنت فردوس بخاکم انداخت
آدم آئینه عشق است و نگنجید بخلد
از پی تصفیه در میکده بیرق انداخت
صدف یبود و در او گوهر شهوار نهان
دست غواص از آن بحر برونش انداخت
گوهر نور علی بود نهان در صدفش
دید در آینه چون عکس علی اصل شناخت
بود آشفته مرا خاطر مجمع امشب
قصه زلف بتی رفت و پریشانم ساخت
کاندر این بزم مرا بیخبر و بیخود ساخت
شمع ما شاهد عامست ولی پروانه
جان خود سوخ تاز این رشگ که اغیار نواخت
هر کرا دل بیکی هست چه پروا از جمع
چشم بر غیر ندارد کسی از یار شناخت
شمع گوئی به نسیم سحری عاشق بود
زآنکه شب برد بپایان و سحرگه جانباخت
در وحدت زن و بگذر تو زکثرت که مسیح
زتجرد علمی بر سر افلاک افراخت
بسته بودم در چشم و در دل از خوبان
بیخبر خیل نظر در دل و جان اسب بتاخت
عشق برقی شد و در خرمن امکان افتاد
دوست بر جای خودو خانه ز دشمن پرداخت
شکوه زآدم نکنم تا نشوم عاق پدر
گرچه از جنت فردوس بخاکم انداخت
آدم آئینه عشق است و نگنجید بخلد
از پی تصفیه در میکده بیرق انداخت
صدف یبود و در او گوهر شهوار نهان
دست غواص از آن بحر برونش انداخت
گوهر نور علی بود نهان در صدفش
دید در آینه چون عکس علی اصل شناخت
بود آشفته مرا خاطر مجمع امشب
قصه زلف بتی رفت و پریشانم ساخت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.