۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۰

ترک من زلف سمن سا چو برخ بربشکست
رونق برگ گل و توده عنبر بشکست

زده بر تارک مه تاجکی از مشگ طری
تاج دارا بسر و افسر قیصر بشکست

پرده بردار زرخ تا بمنجم گویم
کاختری دستگه خسرو خاور بشکست

سخنی از لب شیرین تو گفتند بمصر
نرخ بازار شکر قند مکرر بشکست

غمزه جادوی تو کرد اشارت بمژه ‏
پشت اسلام از این لشکر کافر بشکست

نقش تو ای صنم پارس پو بردند بچین
مانی از شرم رخت خامه بدفتر بشکست

سر تابید هر آن کوز کمندت ایعشق
گر کله گوشه بخورشید زند سر بشکست

دل آشفته شکستی و شکستت سر زلف
بمکافات تو را عنبر و افسر بشکست

شکوه بردم زجفایت بدر پادشهی
کز دو انگشت در از قلعه خیبر بشکست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.