هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی‌های زندگی، عشق، و تفاوت‌های میان انسان‌ها می‌پردازد. با استفاده از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه، مانند قلم صنع، زهر و حلوا، زاغ و طوطی، و سرو و شمشاد، به تضادها و تحولات در زندگی اشاره می‌کند. همچنین، عشق را به عنوان معلم حکمت و دانش معرفی می‌کند و بر اهمیت گذر از نفس حیوانی و رسیدن به کمال انسانی تأکید دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی استعاره‌ها و اشارات نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارند.

شمارهٔ ۳۴۲

گرچه نقش قلم صنع همه زیبا شد
زهر در کامی و در کام یکی حلوا شد

شد یکی در شکرستان و یکی سوی خزان
آن یکی زاغ و دگر طوطی شکرخا شد

عشق آموخت باو حکمت عقل و دانش
ورنه این کودک نادان زکجا دانا شد

با سهی سرو تو شمشاد و چمن سنجیدم
کوته از قامت والات بصد بالا شد

برو ای ماه که خورشید زمشرق سرزد
بنشین فتنه که این چشم سیه پیدا شد

هر که انسان شد و نفس حیوانی بگذاشت
حور وغلمان سیر ماه ملک سیما شد

جای تو ای در یکتا صدف دیده کیست
ای بسا دیده که اندر طلبت دریا شد

در کلیسا و حرم شورو عجب دیدم باز
بر سر شاهد نادیده چرا غوغا شد

هر که آشفته صفت خار گلستان علیست
در گلستان جهان تازه گلی رعنا شد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.