۱۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۲

دردیست غم عشق که درمان نپذیرد
بگذار مریض تو باین درد بمیرد

ناچار رسد مرگ بنی نوع بشر را
هر کس بود از حلقه عشاق بمیرد

بنمای بناصح خم زلفین چلیپا
تا خرده بسودا زدگان تو نگیرد

مجبول طبیعت بودش عشق حکیما
عاشق نتواند که نصیحت بپذیرد

آشفته و قلاشم و سر حلقه او باش
پرهیز بکن کاتش ما در تو نگیرد

زحمت چه بری کاتب اعمال که درویش
دامان علی را بصف حشر بگیرد

از جرم دو عالم چه غم ار بر تو نویسند
ایزد زعلی تا که شفاعت بپذیرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.