۱۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۶

تو آن نه ای که جفای تو دل بیازارد
هلاکت غم تو جان رفته باز آرد

بدهر چون شب هجر تو نیست پاینده
اگر هزار چو یلدا شب دراز آرد

چه حاجتست باکسیر کاوزرنابست
مسی که آتش عشق تو در گداز آرد

اگر که صرصر عشقت بباغ و دشت وزد
نه سرو کوه که باشد باهتزاز آرد

از آن بدار کند عشق تو سر منصور
که کشتگان تو در حشر سرفراز آرد

بیا و پرده برافکن بتا تو در فرخاز
که سومنات به پیش توبت نماز آرد

مگر مدیح علی مینوشت آشفته
که خامه اش همه اشعار دلنواز آرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.