هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که به موضوعات عشق، دل‌بستگی، وصف معشوق، و مفاهیم عمیق روحانی می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند و گاه ویرانگر یاد می‌کند و به تأثیرات آن بر روح و جان انسان اشاره دارد. همچنین، مفاهیمی مانند فنا در عشق، وابستگی به معشوق، و تضاد بین عقل و جنون عاشقانه در این شعر به چشم می‌خورد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۱۶

هر کرا نقش بجانست کی از دل برود
و گرش جان برود نقش تو مشگل برود

روح مجنون چو جرس پیش رود لیلی را
گراز این دشت بصد مرحله محمل برود

تو چمان گر بچمی با گل رخساره بباغ
پای سرو و گل از این خجلت در گل برود

میروی عکس تو در دیده ما میماند
همچو آئینه که مهرش زمقابل برود

بحر عشق است نباشد بجز از طوفانش
عجب از نوح از این بحر بساحل برود

دادخواهان همه نالند زقاتل در حشر
دادخواهی من آنست که قاتل برود

هر که بیند نظری بر تو برد بهره زعمر
آه از آن دیده که از کوی تو غافل برود

تا که آئینه بود نقش تو در او باقیست
پیش آئینه چو آن طرفه شمایل برود

دیده گر بر تو فتد وقف تو ماند نظرش
رستم ار آید در کوی تو بیدل برود

زاهدا باده کش و نکته توحید بگوی
ترسمت عمر گرانمایه بباطل برود

چه غم آشفته گر از شور تو مجنون گردید
هر که دیوانه شد از عشق تو عاقل برود
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.