هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای غنی، به توصیف معشوق و احساسات شاعر نسبت به او میپردازد. شاعر از زیباییهای معشوق مانند لبهای شیرین و خط سبز روی آنها سخن میگوید و عشق خود را با تشبیهات مختلف مانند شمع سوخته و نهال آشفته بیان میکند. همچنین، اشارهای به حضرت علی (ع) و ولایت ایشان دارد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عرفانی و استعارههای پیچیده است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق و اشتیاق ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا غیرقابل درک باشد.
شمارهٔ ۴۱۷
زنمک ندیده بودم که کسی شکر بریزد
نه رطب زسرو هرگز چو لب تو تر بریزد
خط سبز بی سبب نیست که بر لبت نشسته
بشکر لب تو طوطی چو رسید پر بریزد
نکنی ملامت دل که سرشک اوست غماز
که چو شمع سوخت اشکی نتواند ار بریزد
تو بگوی فحش از آب لب که کسم دعا نگوید
تو بریز خون عاشق که کس دگر بریزد
همه طرح خوب ریزد بصحیفه مانی صنع
بخدا زخامه طرحی زتو خوبتر بریزد
تو چه چشمه حیاتی که زشوق تو نشاید
که زچشم آب حیوان برهت خضر بریزد
چو حدیث اشتیاقت بصحیفه مینویسم
نشود شبی که کلکم بجهان شرر بریزد
تو چه گوهری همانا که زبحر کبریائی
بصدف چو گوهر تو بجهان بشر بریزد
منم آن نهال آشفته که میوه ام بود عشق
بجز از ولای حیدر زبرم ثمر نریزد
نه رطب زسرو هرگز چو لب تو تر بریزد
خط سبز بی سبب نیست که بر لبت نشسته
بشکر لب تو طوطی چو رسید پر بریزد
نکنی ملامت دل که سرشک اوست غماز
که چو شمع سوخت اشکی نتواند ار بریزد
تو بگوی فحش از آب لب که کسم دعا نگوید
تو بریز خون عاشق که کس دگر بریزد
همه طرح خوب ریزد بصحیفه مانی صنع
بخدا زخامه طرحی زتو خوبتر بریزد
تو چه چشمه حیاتی که زشوق تو نشاید
که زچشم آب حیوان برهت خضر بریزد
چو حدیث اشتیاقت بصحیفه مینویسم
نشود شبی که کلکم بجهان شرر بریزد
تو چه گوهری همانا که زبحر کبریائی
بصدف چو گوهر تو بجهان بشر بریزد
منم آن نهال آشفته که میوه ام بود عشق
بجز از ولای حیدر زبرم ثمر نریزد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.