هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که به موضوعات عشق، وفاداری، وابستگی به معشوق، و رنج‌های عاشقانه می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند گلشن، سکندر، کعبه، و خار محبت، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند فطرت عشق و وابستگی روح به معشوق دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌های به‌کاررفته نیاز به دانش ادبی و تجربه‌ی زندگی بیشتری دارد تا به‌طور کامل درک شود.

شمارهٔ ۴۲۲

دوست بیدوست بگلشن بتماشا نرود
گو سکندر سوی ظلمات بتنها نرود

چون بگیسوی تو منسوب بود شام فراق
به که ناید سحر و این شب یلدا نرود

هر که در کعبه کوی تو طوافی کرده است
آید از کعبه بطوفش که از آنجا نرود

ساکن گلشن کوی صنم گلرخسار
بتفرج بگلستان و بصحرا نرود

هر کرا خار محبت بخلد اندر دل
بستر از خار کند بر دیبا نرود

سرو زیبا رود و آید از باد شمال
چون تو رعنا نبود همچو تو زیبا نرود

لاله باغ وفائیم به تغییر زمان
داغ سودای تو هرگز زسویدا نرود

عاشقی گر نرود از در جانان بفغان
عندلیبی است که از باغ بغوغا نرود

گفتم از نقطه موهوم و نگویم زآن لب
کاندرین نکته همانا سخن ما نرود

عشق در فطرت عشاق سرشته زازل
که بشمشیر و بزور و بمدارا نرود

شهر یغما همه ترکان ستمگر دارد
هر کس این ترک ببیند سوی یغما نرود

گر کسی گوهر مقصود بیاید در خاک
بعبث در هوس در سوی دریا نرود

جان آشفته مقیم سر کوی علی است
روح مجنون زسر تربت لیلا نرود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.