هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به مفاهیمی مانند عشق، پیمان، فنا، و رستگاری می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان گوهری پاک یاد می‌کند که از بحر فنا برخاسته است و تنها با جان می‌توان به آن رسید. همچنین، از پیمان‌های شکسته و زندگی در میکده به عنوان راهی برای رستگاری سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر از عشق به عنوان راهی برای رسیدن به آرامش و مردانگی یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند زندگی در میکده و پیمان‌های شکسته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نامناسب باشد.

شمارهٔ ۴۶۸

گرجان نبود زنده بجانانه توان بود
جانان چونباشد به چه افسانه توان بود

پیمان که به بستیم که پیمانه ننوشیم
پیمانه شکستیم بپیمانه توان بود

در کعبه نبردیم بسر عمر بسالوس
گر عمربود بر در میخانه توان بود

در صومعه با ذکر نشد زیست میسر
در میکده بانعره مستانه توان بود

عشق آن گهر پاک که از بحر فنا خاست
با جان پی آن گوهر یکدانه توان بود

ای شیخ زعشاق مجو عقل و فراست
با عشق کجا عاقل و فرزانه توان بود

ای ترک پریزاده که از خلق نهانی
تا چند بسودای تو دیوانه توان بود

آشفته باین جرم ثناخوان علی شد
آسوده بآن همت مردانه توان بود
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.