هوش مصنوعی: این متن به بیان تحولات روحی و معنوی افراد مختلف از جمله عاقلان، زاهدان، و دیوانگان می‌پردازد. آن‌ها که زمانی در مسیر عقل و حکمت بودند، اکنون به افسانه‌ها و راه‌های پریشان روی آورده‌اند. همچنین، اشاره‌ای به عشق و از خودگذشتگی در راه آن دارد و چگونه برخی از پاکبازان به جای مسجد به میخانه روی آورده‌اند. در نهایت، متن به عشق الهی و پیروان آن اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به میخانه و دیوانگی نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارد.

شمارهٔ ۴۷۰

وه که بیدار دلان خواب از افسانه شدند
آشنایان طریقت همه بیگانه شدند

یارب آنان که زند دی دم عقل و حکمت
تا چه افتاد که از راه بافسانه شدند

زاهدان کاین همه پیمانه می بشکستند
باز پیمان شکن اندر سر پیمانه شدند

بفلک خیل ملک آمده از ذکر خموش
تا خبردار از آن نعره مستانه شدند

دل دیوانه زبس بسته در آن سلسله موی
میتوان گفت که یک سلسله دیوانه شدند

نافه خون میخورد و عود در آتش چو عبیر
تا که آگه زسیه کاریت ای شانه شدند

عاقلان راه بآن زلف پریشان بردند
چون کنم با من دیوانه چو همخانه شدند

شیخ و زاهد که مقیمند بکعبه همه عمر
بنگر همچو مغان عابد بتخانه شدند

جان پروانه و شمع است سبیل ره عشق
جان خود باخته تا محرم جانانه شدند

رنگ سالوس و دغل جز سوی مسجد نبرند
پاکبازان بصفا محرم میخانه شدند

پیر ما گفت می عشق فزاید دلکش
میکشان واقف از این پند حکیمانه شدند

همچو آشفته گدایان بدر پیر مغان
همه مستغنی از آن همت مردانه شدند

پیر آتشکده عشق علی صاحب سر
آن که هندوی درش کعبه و بتخانه شدند

پیروانش همگی محرم اسرار یقین
سرکشان رهش از دین همه بیگانه شدند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.